نمایش
لواط در حکم کفر است!عاقبت هم جنس باز در دنیا:
. ابنه شدن!!
حرام شدن خواهر وعاقبت در دنیاشیعه واقعی علی(علیه السلام) !!عاقبت در آخرت (حرام شدن بهشت بر !)لعنت رسول خدا بر مردانی که خود را شبیه ن می کنند و نی که خود راشبیه مردان می کنند و مردان و ن هم جنس باز
لواط در حکم کفر است!
امیر مؤمنان (علیه السلام):
اللِّوَاطُ مَا دُونَ الدُّبُرِ فَهُوَ لِوَاطٌ وَ الدُّبُرُ هُوَ الْکُفْرُ.
لواط آن است که دخول صورت نگیرد، و گر نه دخول در حکم کفر است.[1]
عاقبت هم جنس باز در دنیا
1. ابنه شدن!!
رسول خدا (صلی الله علیه و آله):
مَنْ أَلَحَّ فِی وَطْیِ الرِّجَالِ لَمْ یَمُتْ حَتَّى یَدْعُوَ الرِّجَالَ إِلَى نَفْسِهِ.
هر کس به نزدیکى کردن با مردان اصرار ورزد نمىمیرد تا اینکه مردان را به سوى خود فراخواند.[2]
2. حرام شدن خواهر و . بر او
از امام صادق (علیه السلام) درباره مردى که با پسرى نوجوان درآمیخته بود نقل شده است که فرمود:
إِذَا وَقَبَ لَنْ تَحِلَّ لَهُ أُخْتُهُ أَبَداً
اگر دخول کرده باشد، خواهر آن نوجوان هرگز بر او حلال نیست.
(تفصیل این حکم در: حرام های ابدی در ازدواج! (حتما بخوانید!!!!) و ازدواج های حرام )
و نیز فرمودند:
لَوْ کَانَ یَنْبَغِی لِأَحَدٍ أَنْ یُرْجَمَ مَرَّتَیْنِ لَرُجِمَ اللُّوطِیُّ مَرَّتَیْنِ.[3]
اگر روا بود که مجرمى را دو بار سنگسار کنند، لواط کننده دو بار سنگسار مىشد.
عاقبت در دنیا
امیر مؤمنان (علیه السلام) فرمود:
مَا أَمْکَنَ مِنْ نَفْسِهِ أَحَدٌ طَائِعاً یُلْعَبُ بِهِ إِلَّا أَلْقَى اللَّهُ عَلَیْهِ شَهْوَةَ النِّسَاءِ.[4]
هیچ مردى خود را از روى رغبت در اختیار مردان نمىگذارد که با او بازی کنند، جز اینکه خداوند شهوت ن را در دل او مىافکند.
شیعه علی واقع نمی شود!!
امام صادق (علیه السلام) نقل کرده است که فرمود:
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَبْتَلِ شِیعَتَنَا بِأَرْبَعٍ أَنْ یَسْأَلُوا النَّاسَ فِی أَکُفِّهِمْ وَ أَنْ یُؤْتَوْا فِی أَنْفُسِهِمْ وَ أَنْ یَبْتَلِیَهُمْ بِوَلَایَةِ سَوْءٍ وَ .[5]
خداوند شیعیان ما را به چهار چیز مبتلا نکرده است: اینکه گدایى کنند، و اینکه با آنان لواط شود، و اینکه دچار زمامدار بد شوند، و اینکه .
عاقبت در آخرت (حرام شدن بهشت بر )!
امام صادق (علیه السلام) از پدرش نقل کرده است که فرمود:
جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَبِی فَقَالَ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّی ابْتُلِیتُ بِبَلَاءٍ فَادْعُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَقِیلَ لَهُ إِنَّهُ یُؤْتَى فِی دُبُرِهِ فَقَالَ مَا أَبْلَى اللَّهُ أَحَداً بِهَذَا الْبَلَاءِ وَ لَهُ فِیهِ حَاجَةٌ ثُمَّ قَالَ أَبِی (علیه السلام) قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَا یَقْعُدُ عَلَى إِسْتَبْرَقِهَا وَ حَرِیرِهَا مَنْ یُؤْتَى فِی دُبُرِهِ.[6]
مردى نزد پدرم آمد و گفت: اى فرزند رسول خدا، من به بلایى دچار شدهام، از خداى بزرگ نجات مرا بخواه. به آن حضرت گفتند: با این مرد لواط مىشود. فرمود: خداوند کسى را به این بلا گرفتار نکرده است که به او حاجتى داشته باشد. سپس پدرم فرمود:
خداوند سوگند یاد کرده است که به عزّت و جلال خودم قسم، کسى که با او لواط شود هرگز بر فرش دیباى بهشت نخواهد نشست.
لعنت رسول خدا بر مردانی که خود را شبیه ن می کنند و نی که خود راشبیه مردان می کنند و مردان و ن هم جنس باز
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) الْمُتَشَبِّهِینَ مِنَ الرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ وَ الْمُتَشَبِّهَاتِ مِنَ النِّسَاءِ بِالرِّجَالِ وَ هُمُ الْمُخَنَّثُونَ وَ اللَّاتِی یَنْکِحُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ إِنَّمَا أَهْلَکَ اللَّهُ قَوْمَ لُوطٍ حِینَ عَمِلَ النِّسَاءُ بِمِثْلِ عَمَلِ الرِّجَالِ وَ رَأَى بَعْضُهُمْ بَعْضاً.[7]
امام صادق (علیه السلام) فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مردانى را که خود را همانند ن کنند، و نى را که خود را همانند مردان کنند لعنت فرموده است. و فرمود: این گونه مردان زن صفتاند، و چنین نى با یک دیگر همجنس بازى مىکنند. و قوم لوط را خداوند فقط بدین سبب هلاک کرد که ن مانند مردان با یک دیگر همجنس بازى مىکردند.
(متاسفانه دیده می شود که امروزه مردان مانند زنها ابرو بر میدارند و ن لباس مردان را می پوشند و موی خود را مردانه اصلاح
لطفا با ذکر منبع منتشر کنید ( منبع: گناه شناسی 313fadaii.blog.ir)
یکی از رفتارهای جالب امام در همان اعوان کودکی یا نزدیک به نوجوانی، آموزش احکام از سوی وی است. گرچه در این باره شاید بیش از یک سند وجود ندارد اما توجه به همین منبع نشان می دهد که وی به مباحث فرهنگی از همان سنین توجه کامل داشته است. تا جایی که به نظر می رسد آن حضرت به دیگران از کودکان و ناآگاهان به دستوارت اسلامی نیز با ظرافت کامل، مباحث اسلامی را آموزش می داده است. آ نچه در تاریخ معروف است داستان آموزش وضو به پیرمرد است. أَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ مَرَّا عَلَى شَيْخٍ يَتَوَضَّأُ وَ لَا يُحْسِنُ فَأَخَذَا فِي التَّنَازُعِ يَقُولُ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا أَنْتَ لَا تُحْسِنُ الْوُضُوءَ فَقَالا أَيُّهَا الشَّيْخُ كُنْ حَكَماً بَيْنَنَا يَتَوَضَّأُ كُلُّ وَاحِدٍ مِنَّا فَتَوَضَّئَا ثُمَّ قَالا أَيُّنَا يُحْسِنُ قَالَ كِلَاكُمَا تُحْسِنَانِ الْوُضُوءَ وَ لَكِنَّ هَذَا الشَّيْخَ الْجَاهِلَ هُوَ الَّذِي لَمْ يَكُنْ يُحْسِنُ وَ قَدْ تَعَلَّمَ الْآنَ مِنْكُمَا وَ تَابَ عَلَى يَدَيْكُمَا بِبَرَكَتِكُمَا وَ شَفَقَتِكُمَا عَلَى أُمَّةِ جَدِّكُمَا (بحارالانوار، مجلسی، ج 43 ص 319)
کراماتی درباره تولد و دوران کودکی امام حسین علیه السلام(۱)
امام حسین علیه السلام سه ماه زودتر از موعد به دنیا آمد و از این تولد زودرس جان سالم به در برد. وضعیتی غیرعادی که تنها برای حضرت عیسی اتفاق افتاد و گفته شده که برای حضرت یحیی پسر حضرت زکریا نیز رخ داده است.(۲)
حضرت محمد صلی الله علیه و آله ۴۰ روز در حالی که انگشت سبابه، زبان و یا آب دهان خود را در دهانش می گذاشت، مراقب او بود.(۳) تعداد فرشتگانی که از آسمان فرود آمدند تا در خوشحالی حضرت محمد صلی الله علیه و آله به خاطر این تولد شریک شوند، حدود یک هزار بود.(۴) در همان زمان جبرئیل تبریک و تسلیت خداوند را به او ابلاغ کرد.(۵) او به حضرت محمد صلی الله علیه و آله مشتی از خاک کربلا داد.(۶) او امام حسین علیه السلام را هنگامی که مادرش در خواب بود در بغل گرفت و تکان داد.(۷)
فرشته ای از تولد امام حسین علیه السلام سود برد: خداوند فرشتهای را برای مجازات به جزیرهای تبعید کرده بود، او بالهایش شکسته بود، هنگامی که گروهی از فرشتگان را در حال عبور دید که برای تبریک به حضرت محمد صلی الله علیه و آله می رفتند، از آن ها خواهش کرد که او را با خود ببرند، او بالهای شکسته خود را با مالیدن به کودک تازه متولد شده به سادگی بهبود بخشید و با شفاعت حضرت محمد صلی الله علیه و آله عفو شد و بار دیگر به جایگاه خود در بهشت بازگشت و از آن به بعد مولی امام حسین علیه السلام نام گرفت.(۸)
او همان کسی است که زائران قبر امام حسین علیه السلام در کربلا را ثبت می کند.(۹) حضرت محمد صلی الله علیه و آله، پسر خود ابراهیم و نوهاش امام حسین علیه السلام را بر زانوانش می نهاد و به واسطه جبرئیل مطلع شده بود که خداوند هر دوی آن ها را زنده نخواهد داشت و او تنها می تواند زندگی یکی از آن دو را با مرگ دیگری نجات دهد، او در حالی که اشک می ریخت ابراهیم را رها کرد تا امام علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها نگریند.
داستانی بسیار زیبا و جذاب و البته آموزنده از حضرت عزرائیل با پیامبرخدا(ص)
روزی رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) نشسته بود. حضرت عزراییل(ع) به زیارت آن حضرت آمد.
پیامبر(صلّی الله علیه و آله) از او پرسید: ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسانها هستی، آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟
جناب عزارییل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:
یکی اینکه روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن، یک کشتی را در هم شکست. همه سرنشینان کشتی غرق شدند. تنها یک زن حامله نجات یافت. او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیرهای افکند و در همین هنگام فارغ شد و پسری از وی متولد شد. من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم. دلم به حال آن پسر سوخت.
دوم اینکه هنگامی که «شداد بن عاد» سالها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیر خود پرداخت و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد و خروارها طلا و جواهرات برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود، وقتی خواست به دیدن باغ برود همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب به زمین نهد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را بگیرم.
آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد.
دلم به حال او سوخت، بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که ساخته بود سپری کرد اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد.
در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر(صلّی الله علیه و آله) رسید و گفت ای محمد! خدایت سلام میرساند و میفرماید: به عظمت و جلالم سوگند! «شداد بن عاد» همان کودکی بود که او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن جزیرهی دور افتاده نجاتش دادیم و او را بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم. در عین حال کفران نعمت کرد و خودبینی و تکبر نمود و پرچم مخالفت با ما بر افراشت.
سر انجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت، تا جهانیان بدانند که ما به آدمیان مهلت میدهیم ولی آنها را رها نمیکنیم.
منبع: قصههاى قرآن(محمد محمدى اشتهاردى)
سوره هود آیه 70
برای پی بردن به فضیلت و اهمیت حفظ قرآن کافی است اندکی در احادیث رسیده از پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهم السلام) در اينباره و نیز در سیره عملی ايشان در تعامل با قرآن و اهل آن دقت کنیم. به طور کلی قرآن کریم در نگاه آن بزرگواران از جایگاهی رفیع و منزلتی ویژه برخوردار است و بالتبع مسائل مربوط به آن، از جمله «تلاوت و قرائت، تدبر و عمل به فرامین آن و آموختن و آموزاندن آن» و نيز «حفظ قرآن و در سينه داشتن آن»، مورد سفارش ایشان قرار گرفته است.
به چند نمونه از احادیث مرتبط با حفظ قرآن توجه کنید:
1ـ قال رسول الله (صلي الله عليه و آله): «حَمَلَةُ القُرْآنِ هُمُ المَحْفُوفونَ بِرَحمَةِ اللهِ، المُلَبِّسونَ نُورَ اللهِ، المُعَلِّمونَ كَلامَ اللهِ. مَنْ عاداهُم فَقَدْ عادَي اللهَ و مَنْ والاهُم فَقَدْ والَي اللهَ.»:[1] حافظان قرآن مشمول رحمت خدا، در بركنندگان نور خدا و آموزگاران كلام خدايند. كسي كه با آنان دوستي نمايد با خدا دوستي نموده و كسي كه با آنان دشمني كند خدا را دشمن داشته است.
2ـ قال رسول الله (صلي الله عليه و آله): «إنَّ اَكْرَمَ العِبادِ إلَي اللهِ بَعْدَ الاَنبياءِ العُلَماءُ ثُمّ حَمَلَةُ القُرآن. يَخْرُجونَ مِن الدُّنيا كَما يَخْرُجُ الاَنبياء وَ يَحْشُرونَ مِنْ قُبُورِهِم مَعَ الاَنبياءِ و يَمُرُّونَ عَلي الصِّراط مَعَ الاَنبياءِ و يَأخُذونَ ثوابَ الاَنبياء. فَطوبي لِطالب العِلْمِ و حامِلِ القرآنِ ممّا لَهُم عِندَ اللهِ مِن الكرامَةِ وَ الشَّرَفِ.» [2]: گراميترين بندگان بعد از انبياء علما و سپس حافظان قرآن هستند. مانند انبياء از دنيا ميروند، همراه انبياء از قبرهايشان خارج ميشوند، به همراه انبياء از صراط ميگذرند و ثواب انبياء را ميبرند. پس خوشا به حال پوينده راه علم و حافظ قرآن، به سبب كرامت و شرافتي كه نزد خدا دارند.
3ـ قال رسول الله (صلي الله عليه و آله): «مَنْ اَعْطاهُ اللهُ حِفْظَ كِتابِهِ فَظَنَّ اَنَّ أحَداً اُعْطِيَ أفْضَلَ مِمَّا اُعْطِيَ فَقَدْ غَمَطَ أفْضَلَ النِّعمَةِ.»: [3] هر كس كه خداوند حفظ كتابش را به او ببخشد و گمان برد به كسي چيزي بهتر از او داده شده، بافضيلتترين نعمت را كوچك شمرده است.
4ـ قال رسول الله (صلي الله عليه و آله): «أغْنَي النَّاسِ حَمَلَةُ القُرآنِ؛ مَنْ جَعَلَهُ اللهُ تَعالي في جوْفِهِ.»: [4] بينيازترين مردم حافظان قرآن هستند؛ همان كساني كه خداوند متعال قرآن را در وجودشان جاي داده است.
5ـ قال رسول الله (صلي الله عليه و آله): «إذا ماتَ حامِلُ القُرآنِ أوحَي اللهُ إلَي الأرضِ أَن لا تَأكُلي لَحْمَهُ. قالَتْ: إلهي كَيفَ آكُلُ لَحْمَهُ و كَلامُكَ في جَوْفِه.»: [5] هنگامي كه حافظ قرآن از دنيا ميرود خداي تبارك و تعالي به زمين وحي ميكند كه «گوشت بدن او را نخور.» زمين ميگويد: «پروردگارا، چگونه گوشت او را بخورم در حالي كه كلام تو (قرآن) در قلب اوست.»
6ـ قال رسول الله (صلي الله عليه و آله): «لِحاملِ القُرآنِ إذا عَمِلَ بِهِ فَأحَلَّ حَلالَهُ و حَرَّمَ حَرامَهُ شَفْعٌ في عَشْرَةِ أهْلِ بَيْتِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ كُلُّهُم قَدْ وَجَبَتْ لَهٌ النّارُ.»:[6] حافظ عامل به قرآن كه حلال آن را حلال و حرام آن را حرام ميشمارد فرداي قيامت در مورد 10 نفر از بستگانش ـ كه همگي آنها اهل آتشند ـ حق شفاعت دارد.
7ـ قال علی (علیه السلام): « اِقرَؤُوا القرآنَ و اسْتَظْهِرُوهُ فإنّ اللّهَ تَعالى لا يُعَذِّبُ قلباً وَعَى القرآنَ. »:[7] قـرآن را تـلاوت كـنـيـد و آن را به خاطر سپاريد، زيرا خداوند متعال دلى را كه قرآن را در خود دارد عذاب نمىكند.
8ـ قال رسول الله (صلي الله عليه و آله): « إنّ الّذى ليسَ فى جَوْفِهِ شيىءٌ مِنَ القرآنِ كَالبيتِ الخرابِ. » : [8] كسى كه در درونش چيزى از قرآن نيست، دلش مانند خانه ويران است.
9ـ قال رسول الله (صلي الله عليه و آله): « مَنْ قَرَأ القرآنَ عن حفظِهِ ثمّ ظَنَّ أنّ اللّهَ تَعالى لا يَغْفِرُهُ فَهو مِمّنِ اسْتَهْزَأ بآياتِ اللّهِ. »:[9] كـسـى كـه قرآن را از حفظ بخواند و گمان كند خداى تعالى او را نميآمرزد، در شمار كسانى است كه آيات الهى را به تمسخر گرفتهاند.
10ـ قال الامام الصادق (عليه السلام): «اَلْحافِظُ للْقرْآنِ الْعامِلُ بِه مَعَ السَّفَرةِ الْكِرامِ الْبَرَرَةِ.»: [10] حافظ قرآن كه بدان عمل كند، در آخرت رفيق و همراه فرشتگان و سفيران الهي خواهد بود.
آیا پسر شدن جنین ممکن است!؟
در جواب باید گفت آری, و تعجب هم ندارد، وحتی با این امرکه کسانی اعتقاد دارند, هر چه هست دست خداست, هیچ منافاتی ندارد، چون کاری نیست که خداوند در آن حضور نداشته باشد ولو کار افراد بدکردار باشد. با این تفاوت که در کار افراد پست وبد کردار، خدا وند تنها حضور تکوینی دارد یعنی ستم کار وجانی. از نعمت خدا استفاده می کند و گر نه نابود می شود؛ ولی در افراد درست کار، خداوند به دو صورت حضور دارد یکی همان تکوین و دیگر تشریع یعنی خداوند از این ها راضی است و آن ها را یاری هم می کند که در قرآن آمده است" خدا باپرهیزکاران است:بقره آیه 194"ودرجای دیگرآمده" خدا را یاری کنید خدا هم شما را یاری میکند: محمد آیه7" برای بدکارتکوینیات همراه غضب وبرای خوبان تکوینیات، رضایت ویاری خداست!؟
به هرصورت چیزی بدون علت به وجود نخواهد آمد و این علت دو سویه و مشترک است؛ کشاورز بذر می پاشد وخداوند هم بوسیله باران آن را آبیاری می کند. لذا در حدیثی است "ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها" و در قران هم آمده است " (اما) خداوند سرنوشت هیچ قوم(و ملتی را) را تغییر نمی دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند.[1]". این یک قاعده کلی و از سنت های ثابت الهی بوده و تغییر آن از محالات است، محال است خداوند بدون این که کشاورزکاری کرده باشد خرمنی برای کشاورز باشد یا کشاورز بدون باران محصولی بدست آورد.
بنا بر این تغییر در جنین، تا آنجاکه وسیله آن فراهم باشد و انسان هم فرمول آن را بداند ودرست عمل کند می تواند آن را تغییر دهد وهرجا موفق نبوده مشکل در روش. وعلت یابی است
غذاها در فهم ودرک, شکل، پاکیزگی و یا زشتی. جنین اثر دارد و حتی در فرهنگ ها غذا اثر گذار است که در همین باره کتابی به صورت یاد داشت دارم. یکی از شهرهای ایران بنام تا زمانی که رسم بود خیار سبز زرد و رسیده شده بخورند ترسو و بزدل بودند، ولی هنگامی که این رسم برداشته شد ترسویی از میان مردم بیرون رفت!؟.
به طور کلی غذاهای گرم در پسر شدن بچه اثر حتمی دارد تجربه شده پدر و مادرانی که بارد الطبع و سرد مزاج هستند و سردی هم زیاد می خورند، بچه های آن ها اکثراً دختر متولد می شود در محل خود ما کسانی که گوشت گوسفند کوهی(که خیلی گرم است) مصرف می کردند بچه ها شان اکثراً پسر می شدند. در همین قم، آقایی که همین مطالب را به او دادم (که درنتیجه بحمدالله بچه اش پسر شد) خودش گفت یکی از همکارانم که خودش زنبور عسل دارد، اکثر بچه هایش پسر هستند. عسل با شیر, خرما با شیر و یا با کنجد, خرما با تخم مرغ, کشمش سیاه (مویز)، نارگیل, نبات وسیاه دانه باهم, دنبلان، و خلاصه هرچه که قبلاً درباره تقویت قوای جنسی گفته شد باید بیشتر مورد استفاده واقع شود. حداقل سه ماه قبل از باردار شدن، مرد و زن هر دو باید از غذاهای گرم و پر انرژی استفاده کنند مانند تخم مرغ, موز, پسته. و زن تا چهل روز بعد از انعقاد نطفه باید سردی را بطورکلی ترک کند، سرد هایی که مشکل ایجاد خواهند کرد، خیار, سیب زمینی, سیب درختی, زرد آلو، کدو, برگ تربچه, عدس, میوه نرسیده؛ البته هنداونه, آلوها , خیلی از میوه ها کمی سردی دارند ولی نه در حد زیاد , هندوانه آلو, میوه های ترش، خنکی آنها بیشتر از سردی آن هاست. البته در این سه ماه اول تا چهل روز بعد از انعقاد نطفه چون هندوانه،گوجه , عدس, سیب درختی, ماست, شیر. ازغذا های لازم برای بدن هستند باید استفاده شود ولی کم و بیشتر شبها استفاده شود. مثلاً درهفته دو بار وباغذا های اصلی صرف شوند، مثلاً گوجه را باتخم مرغ. و خوب است گرمی بیشتر صبح ها مصرف شود و زمانی که نطفه منعقد شد زن تا سه روز ناشتها فلفل سیاه و به مقدار یک قاشوق چای خوری میل کند و بعد هر وقت میل به غذا داشت، برنج با خورشت مرغِ آبدار ویا سبزی و یا کباب ماهی، یا کباب گوشت گوسفندی میل کند ولازم است قبل ازبرنج. سوپ بخورد و به طورکلی مایعات و میوه شیرین مانند موز، گلابی، انگور رسیده، لیمو شیرین، خربزه. مصرف کند و تا چهل روز تمام نشده زن اصلاً غذای سرد نخورد ولی چهل روز که تام شد دیگر هر چه شده تمام است و دیگر غذا در تغییر جنین اثر ندارد ولی مانند میوه و سبزی ها در زیبایی, حافظه.، سلامت وکمال جنین اثر شگرفی دارند که باید به آن اهمیت داد.
ادريس تنها به عبادت و اندرز مردم اكتفا نمي كرد، بلكه به جامعه توجه داشت كه اگر ظلمي به كسي شود، از مظلوم دفاع كند و در برابر ظالم، ايستادگي نمايد. به عنوان نمونه به داستان زير توجه نماييد: در عصر او پادشاه ستمگري حكومت مي كرد، ادريس و پيروانش از اطاعت شاه سرباز زدند و مخالفت خود را با طاغوت، آشكار ساختند، از اين رو آنها را از طرف دستگاه آن شاه جبّار، به عنوان «رافَضي» (يعني ترك كننده اطاعت شاه) خواندند. روزي شاه با نگهبانان خود در بيابان، به سير و سياحت و شكار مشغول بود كه به زمين مزروعي بسيار خرّم و شادابي رسيد، پرسيد:
«اين زمين به چه كسي تعلق دارد؟» اطرافيان گفتند: «به يكي از پيروان ادريس». شاه، صاحب آن ملك را خواست و به او گفت: اين ملك را به من ب. او گفت: من عيالمند هستم و به محصول اين زمين محتاج تر از تو مي باشم و به هيچ عنوان از آن دست نمي كشم. شاه بسيار خشمگين شد، و با حال خشم به قصرش آمد، چون همسرش او را خشمگين يافت، علت را پرسيد
و او جريان را بازگو كرد و با همسرش در اين مورد به م پرداخت، و به اين نتيجه رسيدند كه رهنمودهاي ادريس، مردم را بر ضد شاه، پرجرئت و قوي دل كرده است. همسر شاه كه يك زن ستمگر و بي رحم بود گفت: «من تدبيري مي كنم كه هم تو صاحب آن زمين شوي و هم مردم با تبليغات وارونه، رام و خام شوند.» شاه گفت: «آن تدبير چيست؟» زن كه حزبي بنام «ازارقه» (چشم كبودها) از افراد خونخوار و بي دين تشكيل داده بود به شاه گفت:
«من جمعي از حزب «ازارقه» را مي فرستم تا صاحب آن زمين را به اينجا بياورند و همه ي آنها شهادت بدهند كه او آيين تو را ترك كرده، در نتيجه كشتن او جايز مي شود، تو نيز او را مي كشي و آن سرزمين خرّم را تصرّف مي كني.» شاه از اين نيرنگ استقبال كرد و آن را اجرا نمود و پس از كشتن آن شيعه ي ادريس، زمينهاي مزروعي او را تصرّف و غصب نمود. حضرت ادريس از جريان آگاه شد و شخصاً نزد شاه رفت و با صراحت به او اعتراض كرده ؛ آيين او را باطل دانست و او را به سوي حق دعوت نمود، سرانجام به او گفت: «اگر توبه نكني و از روش خود برنگردي، به زودي عذاب الهي تو را فرا خواهد گرفت، و من پيام خود را از طرف خداوند به تو رساندم.» همسر شاه، به او گفت:
هيچ ناراحت مباش، من نقشه ي قتل ادريس را طرح كرده ام، و با كشتن او رسالتش نيز باطل مي شود.» آن نقشه اين بود كه چهل نفر را مخفيانه مأمور كشتن ادريس كرد، ولي ادريس توسّط مأموران مخفي خود، از جريان آگاه شد و از محلّ و مكان هميشگي خود به جاي ديگر رفت، و آن چهل نفر در طرح خود شكست خوردند مدّتها گذشت تا اينكه عذاب قحطي، كشور شاه را فرا گرفت كار به جايي رسيد كه زن شاه، شبها به گدايي مي پرداخت تا اينكه شبي سگها به او حمله كردند و او را پاره پاره نموده و دريدند. بلاي قحطي نيز بيست سال طول كشيد و سرانجام، آنها كه باقي مانده بودند به ادريس و خداي ادريس ايمان آوردند و كم كم بلاها رفع گرديد. و ادريس عليه السلام پيروز شد. (6)
آرزوی ادریس برای ادامه زندگی به خاطر شكرگزاری
فرشتهای از سوی خداوند نزد ادریس ـ علیه السلام ـ آمد و او را به آمرزش گناهان و قبولی اعمالش مژده داد. ادریس بسیار خشنود شد و شكر خدای را به جای آورد، سپس آرزو كرد همیشه زنده بماند و به شكرگزاری خداوند بپردازد.
فرشته از او پرسید: «چه آرزویی داری؟»
ادریس گفت: «جز این آرزو ندارم كه زنده بمانم و شكرگزاری خدا كنم، زیرا در این مدت دعا میكردم كه اعمالم پذیرفته شود كه پذیرفته شد، اینك بر آنم كه خدا را به خاطر قبولی اعمالم شكر نمایم و این شكر ادامه یابد».
فرشته بال خود را گشود و ادریس را در برگرفت و او را به آسمانها برد. اینك ادریس زنده است و به شكر گزاری خداوند اشتغال دارد.[1]
مطابق بعضی از روایات، ادریس ـ علیه السلام ـ پس از مدتی كه در آسمانها بود، عزرائیل روح او را در بین آسمان چهارم و پنجم قبض كرد، چنان كه خاطر نشان میشود.
قبض روح ادریس ـ علیه السلام ـ
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: یكی از فرشتگان، مشمول غضب خداوند شد. خداوند بال و پرش را شكست و او را در جزیرهای انداخت. او سالها در آن جا در عذاب به سر میبرد تا وقتی كه ادریس ـ علیه السلام ـ به پیامبری رسید. او خود را به ادریس ـ علیه السلام ـ رسانید و عرض كرد: «ای پیامبر خدا! دعا كن خداوند از من خشنود شود، و بال و پرم را سالم كند».
ادریس برای او دعا كرد،او خوب شد و تصمیم گرفت به طرف آسمانها صعود نماید امّا قبل از رفتن، نزد ادریس آمد و تشكر كرد و گفت: «آیا حاجتی داری كه میخواهم احسان تو را جبران كنم».
ادریس گفت: «آری،دوست دارم مرا به آسمان ببری، تا باعزرائیل ملاقات كنم و با او انس گیرم، زیرا یاد او زندگی مرا تلخ كرده است.»
آن فرشته، ادریس ـ علیه السلام ـ را بر روی بال خود گرفت و به سوی آسمانها برد تا به آسمان چهارم رسید، در آن جا عزرائیل را دید كه از روی تعجب سرش را تكان میدهد.
ادریس به عزرائیل سلام كرد، و گفت: «چرا سرت را حركت میدهی؟»
عزرائیل گفت: «خداوند متعال به من فرمان داده كه روح تو را بین آسمان چهارم و پنجم قبض كنم، به خدا عرض كردم: چگونه چنین چیزی ممكن است با این كه بین آسمان چهارم و سوم، پانصد سال راه فاصله است، و بین آسمان سوم و دوم نیز همین مقدار. (و من اكنون در سایه عرش هستم و تا زمین فاصله فراوانی دارم و ادریس در زمین است، چگونه این راه طولانی را میپیماید و تا بالای آسمان چهارم میآید!!). آنگاه عزرائیل همان جا روح ادریس ـ علیه السلام ـ را قبض كرد. این است سخن خداوند (در آیه 57 سوره مریم) كه میفرماید:
«وَ رَفَعْناهُ مَكاناً عَلِیا؛ و ما ادریس را به مقام بالایی ارتقاء دادیم.[2]»
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: در شب معراج، مردی را در آسمان چهارم دیدم، از جبرئیل پرسیدم: «این مرد كیست؟» جبرئیل گفت: «این ادریس است كه خداوند او را به مقام ارجمندی بالا آورده است». به ادریس سلام كردم و برای او طلب آمرزش نمودم، او نیز بر من سلام كرد و برایم طلب آمرزش نمود.[3]
مشخصات ادریس (ع) و هدایت مردم
یكی از پیامبران كه نامش در قرآن دوبار آمده[1] و در آیه 56 سوره مریم به عنوان پیامبر صدیق یاد شده، حضرت ادریس است كه در این جا نظر شما را به پارهای از ویژگیهای او جلب میكنیم:
ادریس كه نام اصلیش «اُخنوخ» است در نزدیك كوفه در مكان فعلی مسجد سهله میزیست. او خیاط بود و مدت سیصد سال عمر نمود و با پنج واسطه به آدم ـ علیه السلام ـ میرسد. سی صحیفه از كتابهای آسمانی بر او نازل گردید.
تا قبل از ایشان مردم برای پوشش بدن خود از پوست حیوانات استفاده میكردند، او نخستین كسی بود كه خیاطی كرد و طرز دوختن لباس را به انسانها آموخت و از آن پس مردم به تدریج از لباسهای دوخته شده استفاده میكردند. او بلند قامت و تنومند و نخستین انسانی بود كه با قلم خط نوشت و بر علم نجوم و حساب و هیئت احاطه داشت و آنها راتدریس میكرد. كتابهای آسمانی را به مردم میآموخت و آنها را از اندرزهای خود بهرهمند میساخت، از این رو نام او را ادریس (كه از واژه درس گرفته شده) نهادند.
خداوند بعد از وفاتش، مقام ارجمندی در بهشت به او عنایت فرمود و او را از مواهب بهشتی بهرهمند ساخت.
ادریس ـ علیه السلام ـ بسیار درباره عظمت خلقت میاندیشید و باخود میگفت: «این آسمانها، زمین، خلایق عظیم، خورشید، ماه، ستارگان، ابر، باران و سایر پدیدهها دارای پروردگاری است كه آنها را تدبیر نموده و سامان میبخشد، بنابراین او را آن گونه كه سزاوار پرستش است، پرستش كن».[2]
فرازهایی از اندرزهای ادریس ـ علیه السلام ـ
ای انسان! گویی مرگ به سراغت آمده، نالهات بلند شده، عرق پیشانیت سرازیر گشته، لبهایت جمع شده، زبانت از حركت ایستاده، آب دهانت خشك گشته، سیاهی چشمت به سفیدی دگرگون شده، دهانت كف كرده، همه بدنت به لرزه در آمده و با سختیها و تلخیهای مرگ دست به گریبان شدهای. سپس روحت از كالبدت خارج شده و در برابر اهل خانهات جسد بدبویی شدهای و مایه عبرت دیگران گشتهای. بنابراین هم اكنون به خودت پند بده و درباره مرگ و حقیقت آن عبرت بگیر، كه خواه ناخواه به سراغت میآید و هر عمری گرچه طولانی باشد به زودی به دست فنا سپرده میشود.
ای انسان! بدان كه مرگ با آن همه دشواری، نسبت به امور بعد از آن كه حوادث هولناك و پر وحشت قیامت میباشد آسانتر است، متوجه باش كه ایستادن در دادگاه عدل الهی برای حسابرسی و جزای اعمال آن قدر سخت و طاقت فرسا است كه نیرومندترین نیرومندان نیز از شنیدن احوال آن ناتوانند.[3]
درباره این سایت